سلامت شرکت: چرا شغلم را به خاطر سلامت روانم ترک کردم


سوفی* و مالوسی* در دو صنعت متفاوت هستند و سوابق متفاوتی دارند. سوفی (27) در تبلیغات و مالوسی (21) خرده فروشی است، اما وجه مشترک آنها دلیل ترک شغلشان است.

سلامت روان آنها تحت تأثیر محیط کار و فرهنگ سمی قرار گرفته بود.

سوفی

زمانی که در همان روزی که برای مصاحبه رفتم، در یک آژانس تبلیغاتی موقعیتی برای یک مدیر رسانه های اجتماعی پیدا کردم، هیجان زده بودم. با این حال، زمانی که شرکت را ترک کردم، تشخیص داده شد که مبتلا به اختلال اضطرابی هستم و باید هر روز دارو مصرف کنم.

من برای این موقعیت درخواست دادم زیرا علاقه زیادی به تبلیغات دارم. بنابراین احساس کردم این فرصت عالی برای ایجاد محتوای دیجیتال و کسب مهارت‌های جدید است. وقتی فهمیدم محیط کارم سمی است، هیجان من کم کم کمرنگ شد.

ابتدا فکر می کردم که دلیل آن عدم آگاهی و درک من است، بنابراین تمام تلاشم را کردم تا جوراب هایم را بالا بکشم. اما با گذشت زمان متوجه شدم که مشکل من نیستم، بلکه مردم مشکل دارند.

این دانه آژانس است که پوسیده و میوه ای است که تولید می کند.

فردی که من به‌عنوان یک ارشد مستقیم در نظر می‌گرفتم و مشتاق بودم از او یاد بگیرم، به دلیل تجربه طولانی در صنعت، در سمی کردن محیط کار نقش داشته است. حضور در آژانس برای یک دهه، به او مجوزی از بنیانگذاران و مدیر عامل داد تا دیگران را قلدری کند.

حوادث متعدد روزانه به خصوص در حضور سایر همکاران اتفاق افتاد. این شامل توهین کلامی، نژادپرستی ظریف و تحقیر در مقابل سایر همکاران بود.

من اصلا تحمل نکردم من هر روز گریه می کردم احساس بی لیاقتی می کردم و احساس شکست می کردم.

اضطراب من روی توانایی من برای انجام کارم تأثیر می گذاشت و تعلل می کردم، اشتباهات متعددی انجام می دادم و شب های بی خوابی داشتم که بر تمرکز من تأثیر می گذاشت.

من وقایع را گزارش کردم، اما حمایت اندکی از جمله از سوی همکاران یا مدیریت در این مورد دریافت کردم. آژانس هیچ ساختار سازمانی نداشت.

MD نقش های متعددی را ایفا کرد. او MD و HR بود و همچنین با فردی که مرا مورد آزار و اذیت قرار می داد “دوست” بود. وقتی وضعیت را برای او توضیح دادم، او تقصیر را به گردن من انداخت. هرگز راه حلی وجود نداشت.

بعد از 12 ماه و یک روز سخت دیگر تصمیم گرفتم که زمان استعفا باشد. این تصمیم به تنهایی به من آرامش زیادی داد. من در یک مکان نامشخص بودم و نمی‌دانستم می‌خواهم به آن صنعت بازگردم یا نه، زیرا در مواقعی ممکن است صنعت بسیار سختی باشد، اما اکنون در جایی هستم که آماده بازگشت به آن هستم.

می دانم که دیگر حملات پانیک دارم و کنار آمدن با اضطرابم راحت تر است، حالا که دیگر در فضایی نیستم که آن را تشدید کند.

سلامت روان و رفاه عاطفی شما باید اولویت شما باشد.

شما بیشتر عمر خود را صرف کار می کنید. روی فرهنگ کاری سمی سرمایه گذاری نکنید. می دانم که تماس سختی است و بسته به شرایط شما ممکن است به نظر برسد که این تنها چیزی است که دارید. اما اینطور نیست. باز هم هست. تو بیشتر هستی

مالوسی

در مارس 2023، بدون هیچ گونه پس انداز یا برنامه ریزی برای آینده، کارم را در یک فروشگاه لباس ترک کردم.

تنها چیزی که می دانستم این بود که سلامت روانی من در آن مرحله بسیار مهمتر بود.

من در خانه مسئول غذا، لوازم آرایش، حمل و نقل و دارو برای مادربزرگ 73 ساله ام هستم. خاله ام در مورد وسایل ضروری مدرسه برای برادر 15 ساله ام کمک می کند.

قبل از اینکه مادرمان فوت کند، زمانی که در کلاس یازدهم بودم، از قبل می دانستم که به دلیل وضعیت مالی در خانه باید نیمه وقت کار کنم و درس بخوانم.

در روز اول آموزش، مدیرم به من گفت که فروشگاه دوربین دارد و رئیس ما به عنوان آزمایشی نگاه می‌کند تا ببیند چگونه با مشتریان تعامل دارم، و پس از آن او با من تماس می‌گیرد تا بازخورد و مشاوره بدهد.

این به یک فعالیت هفتگی برای ماه بعد تبدیل شد و رئیس من انتقاد بیشتری کرد. هر روز احساس می‌کردم که تحت نظر و قضاوت هستم، که باعث می‌شد عصبی، مضطرب و از اشتباه کردن بترسم.

او در مورد اخلاق کاری من چیزهای منفی می گفت و حتی زمانی که مشتریان نظرات خوبی در مورد خدمات مشتری در فروشگاه به صورت آنلاین می نویسند، دائماً بداخلاق می کرد.

من شروع به اضطراب روزانه برای رفتن به سر کار کردم، زیرا می دانستم که در دوربین زیر نظر گرفته می شوم و سپس توسط او تلفنی دلسرد می شوم.

من اشتیاق او به برند و موفقیت آن را درک می کردم، اما هنوز احساس می کردم که محیط کار محیطی بسیار معتبر و کنترل کننده است.

احساس ترس می کردم و گاهی بعد از هر تماس به انبار می رفتم و گریه می کردم.
من می خواستم بعد از ماه اول ترک کنم اما باید به تمام مسئولیت های مالی خود فکر می کردم.

استرس ناشی از تحصیل، مسئولیت‌های خانه و کار، اضطراب من را بدتر کرد و بعد از اینکه مشتری با یک کالای لباس مشکل پیدا کرد و یک بررسی بد آنلاین گذاشت، دچار حمله پانیک شدم.

آن روز با استرس و اضطراب به خانه برگشتم و به تماسی که قرار بود صبح روز بعد از رئیسم دریافت کنم به دلیل بررسی بد فکر می کردم.

سینه ام شروع به سفت شدن کرد و احساس می کردم گلویم در حال بسته شدن است. نفس نفس می زد و احساس می کردم نمی توانم نفس بکشم. اشک روی صورتم سرازیر شد و خانواده ام سعی کردند مرا آرام کنند.

عمه ام که آن روز آنجا بود، شاهد بود که شخص دیگری دچار حمله پانیک شده بود، بنابراین او می دانست که چگونه به نوعی کمک کند.

از حمله پانیک و همچنین تحقیر شدن در محل کار احساس خجالت کردم.

نمی‌خواستم در مورد اضطراب سنگینی که به خاطر کار احساس می‌کردم به خانواده‌ام بگویم، اما احساس می‌کنم که حمله پانیک مجبورم کرد به آن بپردازم و در مورد آن با خانواده‌ام صحبت کنم.

همه موافق بودند که محیط کار در فروشگاه مسموم است و به من گفتند که آن را ترک کنم، حتی اگر نمی دانستم از نظر مالی چه اتفاقی برایم خواهد افتاد. بعد از سه ماه به دلیل آزار کلامی روزانه و مدیریت خرد رئیسم استعفا دادم.

از اینکه فروشگاه را ترک کردم احساس آرامش و آسودگی بیشتری می کنم و اکنون در فضایی کار می کنم که برای کارمندان آنها ارزش قائل است.

از اینکه فروشگاه را ترک کردم احساس آرامش و آسودگی بیشتری می کنم و اکنون در فضایی کار می کنم که برای کارمندان آنها ارزش قائل است.

به گفته پروفسور رناتا شومن، رئیس رهبری مراقبت های بهداشتی در مدرسه بازرگانی Stellenbosch، کارکنان به دنبال محیط های کاری هستند که در آن مدیریت به همان اندازه که به سلامت عاطفی آنها اهمیت می دهد، به بهره وری آنها نیز اهمیت می دهد.

او می‌گوید: «کارکنانی که از نظر عاطفی به خوبی حمایت می‌شوند، شادتر، کمتر استرس‌زا و مضطرب‌تر، خلاق‌تر، سازنده‌تر و دارای سطوح بالاتری از رضایت شغلی هستند که منجر به جابجایی کارکنان و تعارض کمتر می‌شود».

گروه افسردگی و اضطراب آفریقای جنوبی (SADAG) چندین گروه حمایتی را برای سلامت روان ارائه می دهد. اگر مشکل دارید، تماس بگیرید و کمک بخواهید. – سلامت نیوز.